استاد محمد رضا شجریان
کودکی نسل من با صدای مردی گذشت که از مرکزی ترین نقطه شهر تا دورترین روستاها همه دلبسته صدایش بودند.
شجریان در خانه های ما میزیست در کنار رشد تدریجی ما از کاست های اورژینال پدر تا نوای رادیوی مادر در آشپزخانه
شجریان تاریخ صوتی دردهای ماست در سرزمینی که از مشروطه تا کنون مردمش مرغ سحر می خوانند و این داغ تازه و تازه تر میشود همواره
و همچنان لاله ها می روید از خون جوانان وطن
در سرزمینی که دردها نواخته میشود.
شجریان قلب تپنده ایران و تحولات اجتماعی اش بود، حال که رفته است گویی بخشی از صدای ایران تا ابد خاموش شد.
این عزای عمومی مردمی که با هر سلیقه دوستش داشتند گواه این است.
ما عزادار خودمان هستیم که شجریان در هر بزنگاهی یاورمان بود و امروز نیست.
والا بی تردید شجریان نیکو زیست ، خواند ، ساز ساخت ، خط نوشت و مهم تر فرزندان و شاگردانی پرورش داد که فخر موسیقی هستند ، هرچند دلمان می خواست شجریان عمری جاویدان داشت.
تو در جان ما زندگی می کنی ، همانطور که هر وقت قلبمان به درد بیایید مرغ سحر می خوانیم ، باران که بیاید ببار ای بارون تو را زمزمه می کنیم و هر گوشه عمر ما و نسل های بعد ما تو را زمزمه خواهد کرد
شاید این معنای همان حرف همایون باشد که گفت ، ادمهای بزرگی چون تو پیام آور سخن و مفهومی هستند برای بشر ، و چه پیامی روشن تر از محبوبیت و مردمداری و آزادگی که تو داشتی و این روزها در حکم کیمیاست.
خداحافظ آقای شجریان
خداحافظ عالیجناب موسیقی اصیل ایران
نوید جعفری / آخرین مهرماه قرن
نظرات (۱)