با اینکه می دونم تهش برام غمه...) میکس غم انگیز از سریال بولگاسال ارواح جاودان[گزارش نشه لطفا]هانی بیا کپشن اونی که بهت گفتم

Anahita.Mix
Anahita.Mix

داستان آلفا که برات گفتم الان خلاصه وار میگم برات
داستان در مورد یه مردیه که پلیسه اینم بگم که این داستان آمریکاییه خب داستان در مورد یه مرد پلیسه که یه نیمه انسانه و نیمه دیگش گرگینس و یه دختر بزرگ داره که اونم اینجوریه یه شب که داشته یه زنو از دست چنتا اوباش نجات می‌داده بهش تیراندازی میکنن و میکشن ولی قاتلاش مجازات نمی شن چون اونی که مرد رو کشته بود با تیر پسر یه خرپول همون شهر و منطقه بوده یه پسر 18 ساله که واسه تعطیلات اومده بوده خونش و اون گندو بالا آورده بوده و باباهه اینجوری قضیه رو تموم میکنه
خلاصه اون مرد پلیسه وقتی زن خودش میمیره اون موقع که هنوز زنده بود با یه زنی آشنا میشه یه دختر کوچیک داشته با این ازدواج میکنه حالاکه مرده دختر خودشو زنشو و دخترش تنها میشن دختره بزرگ میشه و پلیس میشه و چون میدونسته که قانون نمیتونه کمکی بهش کنه تصمیم میگره خودش از پسره انتقام بگیره بازار بدبختی میفهمه اسم طرف چی بوده و میره یه خونه همراه خانوادش تو همون شهر میگیره و به بهونه ی اینکه درگیر پس گرفتن ارثیه ی ماد ریشه وارد اون شهر میشه و اونجا ساکن میشه که با مرد پلیسی تو همون اداره ای که کار میکنه آشنا میشه که این آدم خیلی آدم... ادامه میکس بعدی /(^ _^)\

نظرات (۱۳۱)

Loading...

توضیحات

با اینکه می دونم تهش برام غمه...) میکس غم انگیز از سریال بولگاسال ارواح جاودان[گزارش نشه لطفا]هانی بیا کپشن اونی که بهت گفتم

۵۵ لایک
۱۳۱ نظر

داستان آلفا که برات گفتم الان خلاصه وار میگم برات
داستان در مورد یه مردیه که پلیسه اینم بگم که این داستان آمریکاییه خب داستان در مورد یه مرد پلیسه که یه نیمه انسانه و نیمه دیگش گرگینس و یه دختر بزرگ داره که اونم اینجوریه یه شب که داشته یه زنو از دست چنتا اوباش نجات می‌داده بهش تیراندازی میکنن و میکشن ولی قاتلاش مجازات نمی شن چون اونی که مرد رو کشته بود با تیر پسر یه خرپول همون شهر و منطقه بوده یه پسر 18 ساله که واسه تعطیلات اومده بوده خونش و اون گندو بالا آورده بوده و باباهه اینجوری قضیه رو تموم میکنه
خلاصه اون مرد پلیسه وقتی زن خودش میمیره اون موقع که هنوز زنده بود با یه زنی آشنا میشه یه دختر کوچیک داشته با این ازدواج میکنه حالاکه مرده دختر خودشو زنشو و دخترش تنها میشن دختره بزرگ میشه و پلیس میشه و چون میدونسته که قانون نمیتونه کمکی بهش کنه تصمیم میگره خودش از پسره انتقام بگیره بازار بدبختی میفهمه اسم طرف چی بوده و میره یه خونه همراه خانوادش تو همون شهر میگیره و به بهونه ی اینکه درگیر پس گرفتن ارثیه ی ماد ریشه وارد اون شهر میشه و اونجا ساکن میشه که با مرد پلیسی تو همون اداره ای که کار میکنه آشنا میشه که این آدم خیلی آدم... ادامه میکس بعدی /(^ _^)\