All I need`
ناستنکا، هیچ میدانید کار من به کجا کشیده بود؟ میدانید من مجبورم که سالگرد رویاهای خود را جشن بگیرم، سالگرد آنچه را که زمانی برایم دلچسب بود، اما در واقع هرگز وجود نداشت، زیرا این جشن یادآور رویاپردازیهای بیمعنی وهمگونهی گذشته است، رویاهای احمقانهای که دیگر وجود ندارند، زیرا چیزی ندارم که جایگزین آنها کنم؛ آخر رویا را باید تجدید کرد.
...
نظرات (۳)