چالش تصور کن، <روز اول>
خب من قاتل سریالی رو انتخاب کردم :>
جملات:
1.زیباترین صحنه میدانی کجاست؟ آن قسمت که فرد تقلا برای زنده ماندن میکند ، در صورتی که در تمام زندگیش از آن خسته بود!
----
2. چرا همه فکر میکنند کار ما با چاقو و اینجور چیزاست ... ما بدون هیچ وسیله ای نیز میتوانیم ! شمشیری وجود دارد به نام کلمات! همیشه همراه ماست.
----
3. تمام انسانهایی که تابه حال کشتم در یکچیز مشترک بودن ... دروغگویی!
---
4. (لطفا بچه ها این جمله را نخوانند) برای قاتل بودن تمرین نمیخواهد دفعه اولی که انجام میدهی لذتش تو را وادار به ادامه دادن میکند .
----
5. بوی خون پیچیده شده در اتاق ، آخرین بویی است که آن فرد به جا میگذارد.
---
6. همیشه رسم دارم بعد از کشتن انسان ها گل رزی کنارشان بگذارم به نشانه عشقی که پیداش نکردند تا در زندگی بعدی پیدایش کنند.
----
7. ما قاتل ها بی احساس نیستیم، فقط... احساساتمان را خاموش کردیم ، آنها همیشه در دست و پا ما هستند و ایجاد مزاحمت میکنند!
---
8. چیزی که هیچکس از کار ما نمیداند این است که ... ما مجبوریم!
---
9. معمولا اخرین حرفایی که انسان ها میزندد هم از خودشان است ، مثلا کدام یک در مورد حیوانات و نهنگ ۵۲ هرتز صحبت کردند؟ هیچ کدام ... همیشه خودخواهند!
----
10. راحتترین قتل برای ما قتل بچه ها نیست بلکه قتل کسانی است که روحشان رشد نکرده!
----
11.خاموشی و سکوت، بوی خون، اتاقی خفه کننده ..... وایب جالبی که هیچ وقت فراموش نخواهم کرد!
----
12. و در آخر که فهمید که ما خودمان به قتل رسیده ایم ، هم روحمان هم قلبانمان! قربانیان ما فقط
جسمشان را از دست دادند ولی ما قلب و روحمان را از دست دادیم....
تکـہ نامـہ هایے از قاتل سریالے
سورا
نظرات (۳)