اول از همه ماریان اول که اومد قصر مثل الیشا باهاش رفتار میشد
هیچ کس هم دوسش نداشت
تنها کسی که باهاش خوب بود الیشا بود
ولی همه الیشا رو دوست داشتن و بهش اهمیت میدادن
واسه همین ماریان میره با شیطان قرارداد میبینده و انگار قیافه های ماریان و الیشا عوض میشه
یعنی صورتی که الان ماریان داره در اصل مال الیشا بود
بعد همه ماریان رو دوس داشتن ولی در اصل همه علاقه و توجهی که به ماریان نشون میدادن در اصل برای الیشا بود

برادر خونی الیشا کم کم یادش میاد رابطش با الیشا چطور بود و چه کار وحشتناکی باهاش کرد . و وقتی ماریان می‌خواست آیشا رو بکشه ازش محافظت میکنه و میمیره
. برادرش یه پسر داره که خیلی شبیه باباشه.
وقتی برادرش داشت میمرد به ماریان می‌گه که هیچ کدوم از عشقی که دریافت کرده واقعی و برای اون نبوده و دروغین بوده

ماریان در نهایت سوزونده میشه
بقیه خواهر برادرای الیشا هم دستکاری ذهنی فکر کنم میره و آیشا در نهایت میبخشتشون ولی اونا نمیتونستن خودشون رو ببخشن و عذاب وجدان داشتن



و از همه مهم تر شخصیت اصلی مرد


پادشاه ارواحه
همونی که وقتی آیشا بچه بود اومد دیدش ولی آیشا فراموشش کرد


اینم اسپویل از این مانهوا ^^
اگه جاییش رو متوجه نشدین بپرسین جواب میدم :)