کاش اینقدر بیرحم نبودیم | دلنوشته
کاش اینقدر بیرحم نبودیم، نه تنها نسبت به خودمون بلکه نسبت به آدم ها، این روندی که من از آدم ها میبینم و گاهی از خودم، مسیر خوشی را در پیش نخواهد داشت؛ جز تنفر جز سیاهی و مرگ! همیشه منتظر یک معجزه ام از سوی خودمان از سوی ما انسانها که روی این زمین گرد دور هم جمع شدیم، باور کنید زندگی خیلی کوتاه است کوتاه تر از آنچه که فکر کنید و من زندگی را صرفاً یک تجربه گذرا میبینم، پس وقتی همینقدر کوتاه و بی ارزشه، چرا مهربان تر، با گذشت تر و آرام زندگی نکنیم؟ وقتی میتوان با اندکی عشق با اندکی لبخند با اندکی همدلی زمان را گذراند چرا آنها را جایگزین جدایی و اخم و کینه کنیم؟ چرا همین چند دهه گذرا و کوتاه رو قابل تحمل تر و قشنگ ترش نکنیم؟ شاید عده ای که برای خودشان فیلسوف هستند به من بگویند خفهشو! آخه تو چی میفهمی از این دنیای تاریک و بی ارزش! حق با شماست، من تسلیم! اما حقیقت گاهی تلخه گاهی شیرین بستگی به دو لنز تو داره، من فقط خسته شدم، خسته از تباهی، خسته از در جا زدن و پارو زدن توی این لجنزار سیاه افکارم، دیگه بریدم! تا همینجا کافیه، حتی توان این رو ندارم بیشتر از این بنویسم اما آهای انسان ها، کمی مهربان تر باشید حداقل با آدم هایی که به شما عشق میورزند، هزینه آنچنانی ندارد مطمئن باشید.
نظرات (۷)