روضه سیلی خوردن حضرت رقیه
نگاش به سمت آسمون ستاره هارو می شمرد
خسته میشد بلند میشد زخمای پارو می شمرد
یکی دو تا و هفتا زخم دستی رو پاهاش می کشید
زخمای پا تموم میشد زخمای دستاشو می دید
به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی
یاد عمو بخیر که تو مثل عمو جون منی
راستی تو از تو آسمون ببین بابای من کجاست
بهش بگو که دخترت ساکن تو خرابه هاست
بهش بگو دختری که شونه به موهاش میزدی
جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی
من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم
بابا شکسته دستی دندان شیری ام را
نظرات