وقتی که بهت نیاز داشتم کجا بودی
وقتی همه جا رو دنبالت گشتم و پیدات نکردم
وقتی که اومدم و دیدم ازم بدت میاد
وقتی فهمیدم از داشتن من خوشحال نیستی
وقتی دیدم همش کفر میگی همش داد میزنی همش من رو سرزنش میکنی
وقتی بهم هیچ اجازه ای نمیدادی و از ترست هرغلطی میخواستم بکنم تنهایی و بدون کمک تو انجامش میدادم و تهش گندش بالا میومد
وقتی که به راهنماییات نیاز داشتم کجا بودی
وقتی فهمیدی که سالم نیستم رو که نگو اون موقع کجا بودی وقتی نیاز داشتم دستمو بگیری نه که بیمار بودنم رو تو سرم بکوبی و منو توی اون جای ترسناک تنها بزاری
مامان
وقتی برام وقت نمیزاری
وقتی ازم راضی نیستی
چرا بدنیام اوردی
وقتی قرار بود اینطور منو از خودت برونی
وقتی قرار بود بود اینطور من رو سرزنش کنی
وقتی قرار بود اینطور ازم دور بشی
چرا بدنیام اوردی
من بهت نیاز داشتم((((:
هنوز دیر نشده
بهم کمک کن
تا دیر نشده کمکم کن
بهت نیاز دارم
همین الان
همین جا
من با تو فرق دارم
من تو نیستم
ولی
دختر خوبی میشم
میخوام کنارم باشی
بهم کمک کن تا وقتی که هنوز هستم...وگرنه ممکنه کار از کار بگذره و اون موقعس که من برات وصیتی میزارم که از کرده ها و نکرده هات پشیمون بشی(:
که جگرت بسوزه
و مطمئن باش
تهش برات مینویسم
″بخشیدمت″
″حلالم کن مادر عزیز من″
R.85
نظرات (۱۰)