غریب و زخمی و بی حالی - حسین سیب سرخی
غریب و زخمی و بی حالی
به فکر غارت و جنجالی
نفس نمونده برات آقا
سه ساعته توی گودالی
چشات جایی رو نمیبینه
سینه ی تو چرا سنگینه
میدید که هیچکسی دورت نیست
میزد تو رو با طمأنینه
سنگ دلیشون از حد گذشته
چقدر تو قتلگاه بهت بد گذشته
خیر نبینه اون بی حیا که
از روی پیکر تو با لگد گذشته
ای وای حسینم ای وای حسینم
ای وای حسین وای حسین وای حسینم
نظرات (۳)