چشمات...:)

mina_bts_army
mina_bts_army

اون چشمات که داشت با جدیت تموم نگام میکرد و نزدیکت وایساده بودم و نگران من بودی... اون چشایی که با عشق به من خیره میشدی... وقتی تهدیدم میکردی که بخاطرت دعوا نکنم...وقتی که حاضر بودم حتی جونمم برات بدم
ژنرال...چشمات باهام چیکارکرد؟ چشمات منو نابود کرد...
هیچوقت اون دوتا چشماتو فراموش نمیکنم وقتی که نگام میکرد و بهم خیره میشد..
برای من کل دنیا تو اون دوتا چشمات خلاصه میشد..
شاید من احمقم که از تو دنیا بیش از همه چی برام مهمی
شاید من احمقم که نبودنت برام همه چی رو غیر تحمل میکرد و بودنت همه چی رو قابل تحمل...هر اتفاقی که میوفتاد با بودنت راحت میشد
شاید من احمقم که بخاطرت دعوا کردم
شایدم من خیلی احمقم...ولی فقط میدونم که خیلییی دوست دارممم خیلییی
و امیدوارم که اگه یه روزی نبودم...اون عشقی که بهت داشتمو فراموش نکنی....:)

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

چشمات...:)

۲ لایک
۰ نظر

اون چشمات که داشت با جدیت تموم نگام میکرد و نزدیکت وایساده بودم و نگران من بودی... اون چشایی که با عشق به من خیره میشدی... وقتی تهدیدم میکردی که بخاطرت دعوا نکنم...وقتی که حاضر بودم حتی جونمم برات بدم
ژنرال...چشمات باهام چیکارکرد؟ چشمات منو نابود کرد...
هیچوقت اون دوتا چشماتو فراموش نمیکنم وقتی که نگام میکرد و بهم خیره میشد..
برای من کل دنیا تو اون دوتا چشمات خلاصه میشد..
شاید من احمقم که از تو دنیا بیش از همه چی برام مهمی
شاید من احمقم که نبودنت برام همه چی رو غیر تحمل میکرد و بودنت همه چی رو قابل تحمل...هر اتفاقی که میوفتاد با بودنت راحت میشد
شاید من احمقم که بخاطرت دعوا کردم
شایدم من خیلی احمقم...ولی فقط میدونم که خیلییی دوست دارممم خیلییی
و امیدوارم که اگه یه روزی نبودم...اون عشقی که بهت داشتمو فراموش نکنی....:)