فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 67

۰ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

شنیدین میگن همه اتفاقات خوب تموم میشن ؟ هرگز به حقیقت این جمله شک نکنین .
کنجکاویم درمورد رابطه ی بین جین و یوکی باعث شده بود به کلی نقشه ای رو که با وی کشیده بودیم فراموش کنم . میخواستم واقعا بفهمم بین اون دوتا چی میگذره .
فردای اون روز با یوکی دوتایی رفتیم غذاخوری مدرسه تا غذامونو بخوریم . این وسط درمورد جین و جونگ کوک هم حرف میزدیم .
همون لحظه جیهوپ و جیمین و یونگی و نامجون تو صندلی های خالی کنارمون نشستن .
جیمین آرنجشو گذاش رو میز و صورتشو گذاشت رو دستش ـ خب خب .. خانوما دارن از چی حرف میزنن ؟
شوگا پوزخند زد ـ هممم چرا فک میکنم به جونگ کوکی هم ربط داره ؟
بعد به من خیره شد و لبخند مرموز زد . منم بهش لبخند زدم و چش غره رفتم.
جیهوپ هم خندیدو به یوکی خیره شد ـ شایدم به جین ربط داشته باشه ؟
لپای یوکی قرمز شد و زود صورتشو بین دستاش مخفی کرد . برعکس من اون کامل قبول کرده بود که به جین علاقه منده .
من فک میکردم همیشه با جونگ کوک عین یه دوست رفتار کردم ..
واسه همینم اون بوسه ... چی بگم ؟ .... عجیب بود ..
نامجون ـ عه بچه ها . زشته از دخترا اینارو میپرسین .. این دوتا از دوستامونن . یادتون رفته ؟
اون یکی پسرا با خجالت سرشونو پایین انداختن . منم تا خواستم از نامجون تشکر کنم بازم دهنشو باز کرد .
نامجون لبخند گشادی زد ـ باید رک بپرسین ازشون ! ... یالا زود باشین بگین ببینم بین شما دو تا و مکنه و خوشگل گروهمون چی میگذره ؟
با دستم کوبیدم رو صورتم ـ داری شوخی میکنی !
شوگا عین این فیلما ادا درآورد مثلا شوکه شده ـ هییییین 0ـ0 نهههه ! ما هیچوقت شوخی نمیکنیم !!
محکم زدم به بازوش ـ خفه شوووو -ـــــ-
همشون ترکیدن از خنده .
چپ چپ نگاشون کردم ـ کوفت -ــــ- رو آب بخندین !
چرا میخندن ؟! -ـــــ- اصن هم خنده دار نیس .
جیهوپ لبخند گنده ای زد ـ کلاغه بهم رسونده که دیروز هردوتونو بوسیدن ! .. خوش گذشت ؟
جیمین خم شد سمتمون ـ جین و مکنمون خوب میبوسن ؟
به یوکی نگاه کردم و بعد برگشتم سمت جیمین . آقا اینا خجالت سرشون نمیشه !؟ 0ـــــــ0 کی این سوالارو از یه دختر میپرسه ؟
نامجون خندید ـ باید باهاتون روراست باشم .. راستش منم کنجکاوم .
دست یوکی رو گرفتم و بلند شدم . زبونمو نشونشون دادم ـ مجبور نیستیم بهتون بگیم . بریم یوکی !
یوکی ـ اره ب..
یوکی بدون اینکه جملشو تموم کنه افتاد زمین و شکمشو گرفت.

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 67

۱۴ لایک
۰ نظر

شنیدین میگن همه اتفاقات خوب تموم میشن ؟ هرگز به حقیقت این جمله شک نکنین .
کنجکاویم درمورد رابطه ی بین جین و یوکی باعث شده بود به کلی نقشه ای رو که با وی کشیده بودیم فراموش کنم . میخواستم واقعا بفهمم بین اون دوتا چی میگذره .
فردای اون روز با یوکی دوتایی رفتیم غذاخوری مدرسه تا غذامونو بخوریم . این وسط درمورد جین و جونگ کوک هم حرف میزدیم .
همون لحظه جیهوپ و جیمین و یونگی و نامجون تو صندلی های خالی کنارمون نشستن .
جیمین آرنجشو گذاش رو میز و صورتشو گذاشت رو دستش ـ خب خب .. خانوما دارن از چی حرف میزنن ؟
شوگا پوزخند زد ـ هممم چرا فک میکنم به جونگ کوکی هم ربط داره ؟
بعد به من خیره شد و لبخند مرموز زد . منم بهش لبخند زدم و چش غره رفتم.
جیهوپ هم خندیدو به یوکی خیره شد ـ شایدم به جین ربط داشته باشه ؟
لپای یوکی قرمز شد و زود صورتشو بین دستاش مخفی کرد . برعکس من اون کامل قبول کرده بود که به جین علاقه منده .
من فک میکردم همیشه با جونگ کوک عین یه دوست رفتار کردم ..
واسه همینم اون بوسه ... چی بگم ؟ .... عجیب بود ..
نامجون ـ عه بچه ها . زشته از دخترا اینارو میپرسین .. این دوتا از دوستامونن . یادتون رفته ؟
اون یکی پسرا با خجالت سرشونو پایین انداختن . منم تا خواستم از نامجون تشکر کنم بازم دهنشو باز کرد .
نامجون لبخند گشادی زد ـ باید رک بپرسین ازشون ! ... یالا زود باشین بگین ببینم بین شما دو تا و مکنه و خوشگل گروهمون چی میگذره ؟
با دستم کوبیدم رو صورتم ـ داری شوخی میکنی !
شوگا عین این فیلما ادا درآورد مثلا شوکه شده ـ هییییین 0ـ0 نهههه ! ما هیچوقت شوخی نمیکنیم !!
محکم زدم به بازوش ـ خفه شوووو -ـــــ-
همشون ترکیدن از خنده .
چپ چپ نگاشون کردم ـ کوفت -ــــ- رو آب بخندین !
چرا میخندن ؟! -ـــــ- اصن هم خنده دار نیس .
جیهوپ لبخند گنده ای زد ـ کلاغه بهم رسونده که دیروز هردوتونو بوسیدن ! .. خوش گذشت ؟
جیمین خم شد سمتمون ـ جین و مکنمون خوب میبوسن ؟
به یوکی نگاه کردم و بعد برگشتم سمت جیمین . آقا اینا خجالت سرشون نمیشه !؟ 0ـــــــ0 کی این سوالارو از یه دختر میپرسه ؟
نامجون خندید ـ باید باهاتون روراست باشم .. راستش منم کنجکاوم .
دست یوکی رو گرفتم و بلند شدم . زبونمو نشونشون دادم ـ مجبور نیستیم بهتون بگیم . بریم یوکی !
یوکی ـ اره ب..
یوکی بدون اینکه جملشو تموم کنه افتاد زمین و شکمشو گرفت.