عشق چیه پارت دوم قسمت سوم
سوبارو : بیخیال بابا سر به سرش نزار خواهراش بفهمن بدبختت میکنن ها
سانجی : خودش میدونه دارم شوخی میکنم مگه نه به کسی هم نمیگه
آکی : معلومه باش نمیگم فقط سنگینیت رو نداز روم دارم لح میشم
سوبارو : خوب حالا چیکار کنیم
سوکی : برین پی زندگی روزمرتون معلومه شما هم که مثل همیشه دنبال این و اونین یکم به فکر درستون باشید
سانجی : باز تو سر از اون کتابا بیرون اوردی خرخون
سوکی : تو الان چی گفتی
سانجی خرخون چهارچشم
سوکی : جرعت داری یه بار دیگه تکرار کن
سوبارو : بچه ها اروم الان وقتش نیست
سانجی : خرخون چهارچشم چلقوز
سانجی و سوکی سرشون رو به هم چسبوندن و به چشمای هم زل زده بودن
سوکی : حوس کتک کردی
سانجی : اره مایش رو داری بزنی
سوبارو رفت جلو که جداشون کنه اما هولش دادن و خورد به میز کازوما و غذاش ریخت روی زمین
کازوما : الان چه غلطی کردی
سوبارو : تو یکی بشین سر جات
کازوما : چی گفتی
کازوما وسوبارو هم شرو کردن به دعوا و کم کم کل کلاس داشتن با هم دعوا میکردن در همون هین آکی رفته بود کنار میز ریو
آکی : ریو میشه تا دعواشون تموم میشه اینجا باشم
ریو : خوب برو جداشون کن
آکی : من میگم میترسم نزدیکشون برم تو میگی برم جداشون کنم الان کنار میز تو امن ترین جاست قول میدم ساکت باشم هر کاری هم بگی میکنم فقط بزار اینجا باشم
ریو : باش فقط اون قیافه رو به خودت نگیر
در همین هین سمت دخترا
کائوری داشت همه جا رو به هینا نشون میداد و دخترا هم یکی یکی از هینا سوال میپرسیدن و اون هم جوابشون رو میداد بعد از یه مدت که همه جا رو نشونش دادن رفتن یه گوشه حیاط مدرسه و روی چمن ها نشستن
هینا : چقدر اینجا قشنگه
کائوری : میدونستم خوشت میاد از اینجا
نانا : میگم هینا حالا که همه دختریم بین خودمون بمونه توی مدرسه قبلی دوسپسری داشتی یا نکنه شیطون دوسدختر داشتی
هینا : این چه سوالیه
کائوری : حالا که حرفش شد منم میخوام بدونم با دخترا بودی یا پسرا
ساشا : اره وافعا میخوایم بدونیم اخه بهت میاد با دخترا باشی
هینا : نه نه من اینجوری ها که میگین نیستم نه دوستدختر داشتم نه دوسپسری
نظرات (۲)