محکوم به سکوت
حس خفگی تمام وجودم رو در برگرفته دلم میخواد خودم رو رها کنم و داد بزنم ؛ تمام حرفایی که این سالها تو دلم تلنبار شدن رو داد بزنم و بریزم بیرون اما بازهم یه حسی مانع میشه و مجبورم میکنه باز هم اون لبخند مزحک رو روی لبام بیارم .
حس خفگی تمام وجودم رو در برگرفته دلم میخواد خودم رو رها کنم و داد بزنم ؛ تمام حرفایی که این سالها تو دلم تلنبار شدن رو داد بزنم و بریزم بیرون اما بازهم یه حسی مانع میشه و مجبورم میکنه باز هم اون لبخند مزحک رو روی لبام بیارم .
نظرات