یک فکت سم! |کپشن|

۰ نظر گزارش تخلف
◦•●◉✿ Bubbles77 ✿◉●•◦
◦•●◉✿ Bubbles77 ✿◉●•◦

آقا ، ماجرا از این قراره ،
وقتی مایکل و خواهرش خیلی بچه بودن ، تصور می‌کنن که پدرشون «جوزف» مرده. (مثلاً!)
بعد از همدیگه میپرسن که آیا از این موضوع ناراحتن یا نه!؟
هردوشون جواب میدن : "نه!"
(یعنی قیافشون امد جلو چشمم ،خندم گرفت! فرض کن که خیلی خنثی بگن نه!!)

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

یک فکت سم! |کپشن|

۱ لایک
۰ نظر

آقا ، ماجرا از این قراره ،
وقتی مایکل و خواهرش خیلی بچه بودن ، تصور می‌کنن که پدرشون «جوزف» مرده. (مثلاً!)
بعد از همدیگه میپرسن که آیا از این موضوع ناراحتن یا نه!؟
هردوشون جواب میدن : "نه!"
(یعنی قیافشون امد جلو چشمم ،خندم گرفت! فرض کن که خیلی خنثی بگن نه!!)