لوگوی نماشا
ورود / ثبت نام
Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا↑
کاهش صدا↓
پرش به جلو→
پرش به عقب←
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
ویدیوهای بیشتر
پولدارترین ایتالیایی شیعه که صاحب کارخانه ماشین فراری،فیات، مازراتی و لامبورگینی به شهادت رسید
زیارت آل یس(یاسین)-با صدای استاد فرهمند
رائفی پور-بند ناف رو بچسب-اگه به قیامت اعتقاد نداری ببین-شدیدا تکان دهنده
مستند ثریا(متولد کالیفرنیا)نظر مرد امریکایی در رابطه با مدافعان حرم
woman to go-فروش زنان در غرب پشت ویترین مغازه
رائفی پور-اثرات شنیدن آهنگ-فرانکو باتیاتو:انسان کافیست پیام های برخی گروههای راک را گوش دهد تا شیطان پرست شود
رائفی پور-مُنجی در کتاب اِنجیل اسمش پسر انسان است پس چرا به عیسی مسیح میگی پسر خدا...-تکان دهنده
رائفی پور-بی حیایی در مردان بیشتر است-تکان دهنده
رائفی پور-نماز بخوانیم یا یوگا و مدیتیشن انجام دهیم؟-تاثیر کعبه قبله مسلمانان -تکان دهنده
رائفی پور-اثبات خدا-خدا را میبینید،خیر،پس خدا وجود ندارد-اگر به خدا اعتقاد نداری و کافر شدی ببین
بستن
 

ملازمان حرم:شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده

۰ نظر
گزارش تخلف
یک صلوات برای شهدا گمنام بفرست
یک صلوات برای شهدا گمنام بفرست

"یک فاتحه و یک صوات برای شهید بفرست"
دو کتاب در ارتباط با شهید به چاپ رسیده:1-کتاب اسم تو مصطفاست به روایت همسر ایشان1-کتاب قرار بی قرار
متن زیر مربوط به کتاب قرار بی قرار است:با فریاد لبیک یا زینب (س) یک محور از محاصره را شکستیم و در قلب دشمن قرار گرفتیم. نه راه برگشتی بود نه می شد پیشروی کرد. سید من ...

مذهبی

نظرات

در حال حاضر امکان درج نظر برای این ویدیو غیرفعال است.

توضیحات

ملازمان حرم:شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده

۱۳ لایک
۰ نظر

"یک فاتحه و یک صوات برای شهید بفرست"
دو کتاب در ارتباط با شهید به چاپ رسیده:1-کتاب اسم تو مصطفاست به روایت همسر ایشان1-کتاب قرار بی قرار
متن زیر مربوط به کتاب قرار بی قرار است:با فریاد لبیک یا زینب (س) یک محور از محاصره را شکستیم و در قلب دشمن قرار گرفتیم. نه راه برگشتی بود نه می شد پیشروی کرد. سید من را صدا زد و گفت «به تکفیری ها بگو ما مسلمونیم و نباید آتیش به سر خودمون بریزیم. باید برای دفاع مردم مظلوم فلسطین سر اسرائیل بمب و خمپاره بریزیم.» این جملات را به عربی برایشان گفتم. تکفیری ها هم شروع به ناسزا گفتن کردند. بار دیگر سید ابراهیم چند آیه از قرآن برایشان خواند. یکی از تکفیری ها پشت بی سیم گفت «مگه شما مسلمانید؟» گفتم «بله ما مسلمانیم و رسول خدا پیامبر ماست و قرآن کتاب ما.» نفهمیدیم چه شد اما دشمن روستای جلوتر را هم تخلیه کرد و ما توانستیم با تعداد کم از محاصره دربیاییم.
منبع متن:https://bookroom.ir/book/52846/%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B1%D9%85-5:-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-(%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87)
آدرس وبلاگم :http://shahidgomnamsalam1.blogfa.com/

مذهبی