در مورد جنگ شناختی یک توضیحی بدهید که مفهوم آن چیست؟
جنگ شناختی مربوط می شود به سلسله اقداماتی که کشورها و بازیگران صحنه بین الملل برای تأثیرگذاری بر ذهن مخاطب به عمل می آورند. شاید بتوان گفت که روان شناس معروف ژان پیاژه که خودش یک شناخت شناس در عصر خودش بود، اولین کسی بود که از این تأثیرگذاری بر ذهن مخاطب در روانشناسی یاد کرد.
جنگ شناختی معمولا بر پایه سه عنصر استوار است، عنصر اول درک هست، یعنی باید اقداماتی صورت بگیرد، از کانال های ارتباطی تا پیام و یا آن داده ای که مد نظر هست، به ذهن مخاطب برسد و درک بشود. به نوعی دریافت این پیام هست که در این خصوص عباراتی تعریف شده است، واژه هایی بیان شده است، که مصطلح ترین واژه ای که می توان از آن یاد کرد، در زمان تخصصی، واژه Appreciation هست، یعنی یک درک کامل از پیام. وقتی که پیام درک بشود، حالا مخاطب این گزینه را دارد که به قضاوت بنشیند که این اطلاعاتی که من دریافت کردم، یعنی چی و داوری می کند. طبیعی است که این داوری و قضاوت هم خیلی از متأثر از پیام هایی است که مستمر می آیند و بی وقفه ذهن این فرد و ذهنش را به نوعی بمباران فکری می کنند. بعد از این که فرد مرحله قضاوت را گذراند، حالا سوای از اینکه این اطلاعات می تواند درست باشد یا نادرست باشد، شایعه باشد، وارد مرحله اقدام یا مداخله می شود که در این مرحله فرد بر اساس شنیده ها و دیده هایی که به قضاوت نشسته است، حالا تصمیم می گیرد که یک عملی را انجام دهد و این عمل در واقع می توان گفت، آن حاصل و ثمره و میوه ای هست که کشورهایی که سعی می کنند این جنگ را برپا کنند به دنبال آن هستند. البته این تأثیرگذاری هم در سطح عوام جامعه هست، عموم مردم، هم در سطح خواص جامعه هست. خوب، هر کدام از اینها تصمیمی که می گیرند، یک اثر جداگانه دارد. افرادی که در سطح خواص هستند، به عنوان تصمیم سازند، تصمیم گیرند، طبیعتا تصمیمی که اینها می گیرند و اقدامی که می کنند می تواند کل جامعه را متأثر کند و افرادی هم که عوام جامعه هستند می تواند، فضای عمومی آن جامعه را تغییر بدهد و در راستایی کند که کشوری که این جنگ را به پا کرده و این عملیات را در دست اقدام دارد، به دنبالش هست.