ꜱᴇᴜɴɢᴍɪɴ
در گوشه'ای که تو هستی>>>'کپشن'
گویی سخن'ام آنها را مجذوبِ من کرده
نمیبینند چشمانِ خیره و متصل به در را
نمیشنوند سخنان گویایِ روانه در اشک را
که دست به دستِ یکدیگر داده'اند
و میخوانند سرودِ شادی و خوشامدِ تو را!
سرود'ای برایِ ورودِ تو از آن درِ آبیِ قدیمی
آن هم ورود'ای که هیچگاه با سرود...
هماهنگ نبود!
ای بزرگترین بدهکارِ زندگیِ من!
چگونه این حجم از بدهی را به من پرداخت میکنی؟
چگونه ورود'ات را از درِ سیاه، که خیره به فردِ دیگر بود
توضیح میدهی؟
چطور به تو توضیح دهم؟
نگاهِ پر اشکم را که زیر لبخندِ ساده'ای برایِ ورود'ات پنهان شد...
نظرات (۵۹)