شاید خیال کنین یه جوک بی‌مزه‌س اما این یه داستان واقعیه...

۲ نظر گزارش تخلف
امپرور
امپرور

اندکی قبل شروع جنگ جهانی ۱ بود که عثمانی کلی پول جمع کرده بود داده بود به انگلیس که براش دو تا ناو جنگی خیلی خفن بسازه. حالا اونام ساختن. بعد که یکمی تا تکمیل کار مونده بود، نشستن فکر کردن اگه ما این ناوها رو بفرستیم ممکنه آلمان توقیفشون کنه و این‌طوری ناوگان آلمان از ما قوی‌تر می‌شه. پس چکار کردن؟ گفتم خودمون بیاییم توقیفشون کنیم! و گذاشتنشون جزو ناوگان بریتانیا و گفتن حالا بعداً پولشو به عثمانی می‌دیم! مجبوریه XD

حالا عثمانی چیکار کرد؟ عثمانی که داشت در خفا با آلمان متحد می‌شد و می‌خواست از آلمان تعهد بگیره که از عثمانی دفاع کنه. اومدن گفتن انگلیس دوتا ناو جنگی خفن واسه ما ساخته، اگه شما تعهد بدید که از ما محافظت می‌کنید، ما این دوتا ناو رو تحویل شما می‌دیم. آلمانا هم که خبر نداشتن ناوها به یغما رفته، اومدن گفتن باش. یعنیا سر ناوِ از دست رفته معامله کرد این یارو XD حالا باز ماجرا ادامه داشت!!! بعدتر قرار شد یه ناو جنگی آلمان بره سمت ترکیه. بعد ترک‌ها گفتن نه اگه بیاد انگلیس می‌فهمه ما بی‌طرف نیستیم و عه! گفتن پیشته، اینور نیایید. آلمان هم دستور داد به مسئول ناو که راهو ادامه نده ولی طرف نفهمید این یه دستوره و راهو ادامه داد. حالا از پشت ناوگان انگلیس دنبالشون بودن و از این‌ور هم ترکیه ورودی دریایی رو بسته بود و آلمانا گیر افتادن. ترکیه گفت چه کنم؟ اومد گفت به آلمانا که اگه می‌خواید راه آبی رو باز کنیم و توسط انگلیس کباب نشید، باید خواسته‌های مارو اجرا کنین. اونام چاره نداشتن گفتن چشم. بعد انگلیس گفت ترکیه از بی‌طرفی خارج شده به ناو آلمان راه می‌ده. ترکیه هم اومد به آلمانا گفت برای حفظ ظاهر بیایید به‌طور صوری ناوها رو بفروشید به ما تا لو نره که ما با شماییم. اونام که از مذاکره‌ی زوری قبلی سوخته بودن، گفتن نه. بعد ترکیه اومد اعلامیه‌ی جهانی صادر کرد که من به فلان قدر پول ناوهارو از آلمان خریدم!
آلمانا هم دیگه مجبور شدن راستکی ناوهارو بفروشن به ترکیه XDDD

ینی سم خالص
سم غلیظ

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

شاید خیال کنین یه جوک بی‌مزه‌س اما این یه داستان واقعیه...

۷ لایک
۲ نظر

اندکی قبل شروع جنگ جهانی ۱ بود که عثمانی کلی پول جمع کرده بود داده بود به انگلیس که براش دو تا ناو جنگی خیلی خفن بسازه. حالا اونام ساختن. بعد که یکمی تا تکمیل کار مونده بود، نشستن فکر کردن اگه ما این ناوها رو بفرستیم ممکنه آلمان توقیفشون کنه و این‌طوری ناوگان آلمان از ما قوی‌تر می‌شه. پس چکار کردن؟ گفتم خودمون بیاییم توقیفشون کنیم! و گذاشتنشون جزو ناوگان بریتانیا و گفتن حالا بعداً پولشو به عثمانی می‌دیم! مجبوریه XD

حالا عثمانی چیکار کرد؟ عثمانی که داشت در خفا با آلمان متحد می‌شد و می‌خواست از آلمان تعهد بگیره که از عثمانی دفاع کنه. اومدن گفتن انگلیس دوتا ناو جنگی خفن واسه ما ساخته، اگه شما تعهد بدید که از ما محافظت می‌کنید، ما این دوتا ناو رو تحویل شما می‌دیم. آلمانا هم که خبر نداشتن ناوها به یغما رفته، اومدن گفتن باش. یعنیا سر ناوِ از دست رفته معامله کرد این یارو XD حالا باز ماجرا ادامه داشت!!! بعدتر قرار شد یه ناو جنگی آلمان بره سمت ترکیه. بعد ترک‌ها گفتن نه اگه بیاد انگلیس می‌فهمه ما بی‌طرف نیستیم و عه! گفتن پیشته، اینور نیایید. آلمان هم دستور داد به مسئول ناو که راهو ادامه نده ولی طرف نفهمید این یه دستوره و راهو ادامه داد. حالا از پشت ناوگان انگلیس دنبالشون بودن و از این‌ور هم ترکیه ورودی دریایی رو بسته بود و آلمانا گیر افتادن. ترکیه گفت چه کنم؟ اومد گفت به آلمانا که اگه می‌خواید راه آبی رو باز کنیم و توسط انگلیس کباب نشید، باید خواسته‌های مارو اجرا کنین. اونام چاره نداشتن گفتن چشم. بعد انگلیس گفت ترکیه از بی‌طرفی خارج شده به ناو آلمان راه می‌ده. ترکیه هم اومد به آلمانا گفت برای حفظ ظاهر بیایید به‌طور صوری ناوها رو بفروشید به ما تا لو نره که ما با شماییم. اونام که از مذاکره‌ی زوری قبلی سوخته بودن، گفتن نه. بعد ترکیه اومد اعلامیه‌ی جهانی صادر کرد که من به فلان قدر پول ناوهارو از آلمان خریدم!
آلمانا هم دیگه مجبور شدن راستکی ناوهارو بفروشن به ترکیه XDDD

ینی سم خالص
سم غلیظ