رمان کوتاه ((ساعت 9)) پارت پانزدهم
سوار ماشین شدم. کفشای پاشنه بلندم دراوردم و چهارزانو نشستم رو صندلی
من: اوف به موقع اومدی عایشه، پاهام داشت میترکید
...
سوار ماشین شدم. کفشای پاشنه بلندم دراوردم و چهارزانو نشستم رو صندلی
من: اوف به موقع اومدی عایشه، پاهام داشت میترکید
...
نظرات (۴)