جیمین_ نامجون هیونگ کارش عالی بود.
نامجون_ چون شماها کنارم بودید تونستم انجامش بدم.
یونگی_ پس چرا هنوز ما نیومده سخنرانی و شروع کردی!
جیمین_ راست میگه خیلی خجالت کشیدم.
یونگی_ داشتم میومدم که یهو سخنرانی شروع شد، پیش خودم گفتم باید همینجوری عقب گرد کنم برگردم بشینم سر جام!
اینجا تهیونگ خیلی کیوت به یونگی نگاه می کنه و لبخند می زنه.
نامجون_ داشتم از استرس میمردم !
یونگی_ آره دستاش میلرزید
یونگی_ ولی نامجون امروز از همه اونایی که سخنرانی کردن خوشتیپ تر بود. شبیه یه سیاستمدار یا فعال حقوق بشر جوون جذاب شده بود.
جیهوپ_ الانم خوشتیپه!
نامجون_ اعضا دارن خجالتم میدن. اگه خوب بود همه اش به خاطر بی تی اس بود.
یونگی_ چه متواضع هم هست.
نامجون دستش و میذاره رو شونه یونگی که مثلا از کُل پسرا تشکر کنه. فقط جواب یونگی
نامجون_ چون با پسرا بودم از پسش براومدم.
یونگی_ من کار خاصی نکردم فقط پشتت وایساده بودم.
ای لاو یو مین یونگی >~<