خوب من میخوام یه رمان بزارم این رمان از دوتا انیمه ساخته شده انیمه عاشقان شیطانی و رقص با شیاطین اگه این دوتا انیمه رو دیده باشین میفهمین اتفاق های توی این انیمه رو درک میکنین قسمت اول این رمان رو همینجا مینویسم .
قسمت اول
از زبان میوسا:
آیاتو: میوسا،بلند شو دیگه !ساعت 2شده ،باید بریم مدرسه .
میوسا: اونی چان !حوصله ندارم .میخوام بخوابم .حالا اگه امشب نیام مدرسه چی میشه ؟
آیاتو: پس باید برم ریجی رو بیارم تا بیدارت کنه؛ تو با زبون خوش بیدار نمیشی .
میوسا:باشه ،باشه،اونی چان،فقط به نی سان نگو .
آیاتو: باشه من رفتم ،سریع آماده شو بیا.
سریع آماده شدم و رفتم پایین .همه اونجا بودن رفتیم سوار ماشین شدیم .
آیاتو:آخه این چه وضعشه ریجی چی میشد امروز نریم مدرسه ؟
ریجی عینکشو میده بالا و میگه:چته که نری ها؟
آیاتو:چیشششششش
سوبارو:تنبل بی خاصیت
آیاتو: توچی میگی این وسط؟
سوبارو:خفه شو!!
لایتو:هی هی آروم باشین ، مثلا الان نی سان اینجا ست.
میوسا:اشکال نداره عادت کردم
نی سان و اونی چان تا در دبیرستان باهم دعوا میکردن دیگه داشت حرص ریجی در میومد رفتم دم دربیرستان یهو آسونا رو جلوی در دیدم.
آسونا: میوسا چیکار کردی !!؟
میوسا: من...من کاری نکردم !!
آسونا دستمو کشید و برد جلوی تابلو علانات اونجا یه چیزی روی ورقه نوشته بود:
دانش آموز (میوسا ساکاماکی )برای توضیحات به کتاب خونه طبقه سوم(دفتر شورای دانش آموزی )بیاید.
آسونا : مطمئنی کاری نکردی ؟
میوسا: آره!
آسونا: میخوای باهات بیام ؟
میوسا : نه مرسی میرم ببینم چیکارداره !
زنگ تفریح رفتم سمت کتابخونه طبقه سوم .یکم ترسناک میومد یه نفس عمیق کشیدم و رفتم بالا در زدم که یهو در باز شد.سه تا پسر دور یه میز نشسته بودند یکی هم پست یه میز بزرگ دیگه نشسته بود که یهو اون پسره که پشت میز دیگه نششسته بود بلند شد اومد سمتم
رم: خانم میوسا ساکاماکی شما یک کار خلاف قوانین مدرسه انجام دادید.
میوسا: ها؟! مگه توی اون کاغذچی نوشته شده؟
خوب اینم قسمت اول رمان سرنوشت گمشده لطفا نظرتون رو در مورد رمان بگین. این رمان رو توی وبلاگ هم میزارم