پرنده ی عاشق گفت
آشیانه ام
گهواره ای ست
بر درختِ سیب
فرشی بافته ام
از تار های نفسِ زمین
بر در گاهم
فانوسِ خواهران ِگیلاس
چشم اندازم تاکستان
و در بال هایم
دشتی پر از شبنم
با یک گلو ترانه
به طره ی بلند آبشار می رسم
با دو گلو به دریا
به آشیانه ام بیا
همه را می بخشم به مهر بهارانه ات
پرنده ی بانو