بعد از ده دقیقه پرواز کردن رسیدم چند تا بوق زدم که دیدم نه این دوباره میخواد دیر کنه خوبه 7 صبح زنگ زده منو بیدار کرده میگه دیر نیای یادت نره ایشش بعله خانوم بعد 10 دقیقه کاشتن ما تو ماشین اومدن اولالا از همون اولم خوشگل بود پوست سفید موهای قهوه ای روشن لبای کوچولو ناز بسه یکم دیگه پیشروی کنم میرسم به جاهای ناموسی !الانم یه مانتوی شیری کوتاه با شال طلایی براق با کفش های پاشنه بلند اونم 10 سانت!پوشیده من نمیتونم با 3 سانتیش راه برم اونوقت این با ده سانت طوری راه میره انگار کفش اسپرت پوشیده !مریم توی ماشین نشستو گفت:
-سلام سحری
-سلام تو یه بار نشد سروقت بیای
-خوب حالا 10 دیقه که چیزی نی حالام برو که الان یاس غرغراش شروع میشه
-خخخ اینو خوب اومدی
ساعت 11 بود که رسیدیم خونه یاس اینا اوه اوه یاس با قیافه عصبانی و چشم های به خون نشسته داره نگامون میکنه دختر خوبی میدوستمش البته با فاکتور گیری از غرغراش^_^ قد متوسط پوست سفید چشمای بادومی الانم یه ست ابی نفتی زده بود معلومه خوب خودشو برا اقاشون خوشگل کرده ها !خخخخخ جوووووون خوش به حال متین
مریم :اه اه سحر الان پدرمونو در میاره خیلی عصبانیه
-من میگم تقصیر توعه!
-اااااا نه تورو خدا اگه بگی تا اونجا سرمو میخوره
-به من هیچ ربطی نداره!
-که اینطور :/
بله همین طور
یاس در ماشینو باز کرد و روی صندلی عقب نشستو درو محکم کوبید برگشتمو گفتم:
-مگه ارث باباته که درو اینجوری میکوبونی ؟
-حرف نزنا اعصاب ندارم ..
- تو کی اعصاب داری که این دفعه دوم باشه؟؟
- خوبه والا دیر که اومدی دوقورت نیمتم باقیه؟؟ اصلا منه خرو بگو که میخوام با شماها بیام
مریم :اه ببخشید من دیر کردم حالا میشه بس کنی؟؟
-اره دیگه تو دیر میکنی من باید حرص بخورم!