نماشا باز قاطی کرد چون دیر دکمه انتشارو زدم، حرفای قبلیمو دیگه حال ندارم کامل بنویسم:خنده:...
به طور کلی بگم که این داستان یکی از فصلای فیلم عمارت ارواحه که یه مدته از ذهنم بیرون نمیره...منو خیلی سال بود که فقط فیلم و سریالهای زامبی محور می ترسوندن(از زامبی بیشتر از جن و روح و شبح میترسم چون زامبیارو حتما باید کشت و نیاز به یه عمل و واکنش فیزیکی دارن و تبدیل شدن آدمهایی که میشناسی هم خیلی دردناک و وحشتناکه...)
ولی این داستان غیر زامبی محور دست گذاشت رو نقطه ترس من...من بعد از یه اتفاقی از اینکه یه نفر هی اسممو بگه یا یه کاری رو تکرار کنه انگار نه انگار که چند لحظه پیش هم انجامش داده خیلی می ترسم...
ازونجایی که چندین ساله تو خونه مورد دار دارم زندگی می کنم یجورایی نترس شدم ولی از طرفیم بعضی چیزا که روشون حساسی رو وقتی فیلما نشون میدن اگر تو خونه مورد دار باشی بیشتر می ترسی...
فکر کردم شاید اگر اینجا بذارمشو بگم که ترسوندتم اهمیتش کمتر شه و از ذهنم بره بیرون:خنده: خصوصا که برای انجام کارم الان نیاز به آرامش دارم اگر می دونستم می ترسونتم فعلا نمی دیدمش البته از اولم یه فیلم دیگه سرچ کردم ببینم اون کمدی ترسناک بود ولی اینو برداشت آورد دیگه منم دیدمش:خنده:...دور این تیکه ای که آپ کردمو یکم تند کردم کمتر وقت ببره.
یه مدتم نیستم اما بعداً هم با میکس برمی گردم هم به کانالاتون سر می زنم.