تارو به تاپکی میگه من وقتی دیدم رفتی ضبط رو خاموش کردی جا خوردم گفتم الان همه چی خراب میشه تاپکی گفت من به خاطر بچه ای که از دست دادم نمیزارم اشتباهی پیش بیاد که حقیقت واقعی من رو بشه،من تاپکی هستم و بیهان اینو هیچوقت نمیفهمه،بیهان تو اتاق و داشت با بی بی حرف میزد و گفت من بالاخره دست تاپکی رو میکنم چون نمیتونم بدون اون زندگی کنم،شاردا هم داشت برای کوشی ماسک صورت میزد تارو با خودش گفت من تویه این ماسک چیزی ریختم حالا هم صورت اون از بین میره هم رابطشون خراب میشه که کوشی گفت پوستم میسوزه،تارو اومد تو اتاق و بهش گفت نگران نباش شاردا خیلی کارش درسته شارداخیار گذاشت روی چشمای کوشی و رفت،تارو دنبالش رفت و بهش گفت که بیاد با هم برن یه رستوران و غدا بخورن شاردا هم قبول کرد،تاپکی داشت سعی میکرد بند لباسش رو ببنده که بیهان اومد از پشته سر و بندش رو بست تاپکی بهش گفت ولم کن چطور جرئت کردی منو لمس کنی،بیهان گفت چرا نکنم من کاره خیلی درستی کردم که تورو لمس کردم چون بیهان فقط یه دختر توی این دنیا هست که دوست داره اونم تاپکیه تو هم مثله تاپکیه من خوشگلی هر موقع از این مدل کمک ها نیاز داشتی بگو و رفت،تاپکی گفت منم تنها کسی که دوسش دارم تو هستی اما تو منو از خودت دور کردی و الان من وانی هستم،چوتکی و برکی زدن زیره خنده وقتی قیافه کوشی رو دیدن اونم زد زیره خنده و اونم خودشو تو اینه دید و گفت شاردا منو مثله جادوگرها کرده و ادیتی رو فرستاد هتل که بره و امضایه شاردا رو برایه یه سری برگه بگیره،شاردا به تارو گفت تو اگه همیشه همینجوری میبوندی اون وقت من از تو طلاق نمیگرفتم ولی الان اگه به من درخواسته ازدواج بدی من قبول میکنم که ادیتی اومد و همه بهش میخندیدن چون زیپه لباسش خراب شده بود و باز مونده بود تارو فهمید و کتشو دراورد داد به ادیتی،شاردا به ادیتی گفت تو دوباره سر و کلت پیدا شد و کلی دعواش کرد تارو برگشت و گفت ادیتی اصلا من خودم تو رو میبرم خونه ادیتی گفت نمیخواد از من دور بمون و رفت،تارو با خودش موند که چی شد یه دفعه،تارو و شاردا با هم برگشتن خونه کوشی اومد کوشی صورتشو نشون داد شاردا شکه شد تاپکی اومد و یه کرمی داد به کوشی و گفت اینو بزن به صورتت خوب میشی.
بعد پرمو نشون داد ک بیهان داره ب سانکارا میگه تو دوسم داری ک تاپکی داره از اون بالا میبینه میگه من دوست دارم البته فکر کنم یکیشون داره فکر میکنه