فکر میکنید اگر این بحث ما را آقای بهجت(ره) بخواهد بگوید، چطوری میگوید؟ اگر امام میخواست بگوید چطوری میگفت؟ اگر این بحث را امیرالمؤمنین علی(ع) میخواست بگوید، چطوری میگفت؟ اینطوری حساستر میشوید یا نه؟! حالا اگر این بحث را خدا بگوید چه؟ دیگر آخرش است دیگر!
واقعاً اگر خدا بخواهد یک سخنرانی طراحی کند، چهکار میکند؟ چطوری وارد بحث میشود؟ اگر خدا بخواهد سخنرانی کند، چطوری طراحی میکند؟ من میخواهم سلیقۀ خدا را درک کنم.
مثلاً شما ناظم مدرسه هستید و امسال پسرتان آمده سر این کلاس نشسته و معلم انشاء هم موضوع انشاء داده که مثلاً «پدر و مادر خود را چگونه میبینید؟» بعد-شما که ناظم هستید- میگویید: خُب، چه جالب انشاء دادهای؟ بچۀ من هم بود دیگر؟ میگوید: «آره، بچۀ تو هم انشاء نوشته است» شما میگویید: «ببینم! ببینم!» با چه کنجکاویای میبینید! یعنی شما با کنجکاوی زیاد، دوست دارید ببینید او چه گفته است. شما برای وقت گذراندن نمیروید، بلکه واقعاً کنجکاوی شما را میکشد و میگویید: «من میخواهم ببینم این چه گفته؟ چطوری گفته؟»
تو را به خدا، یکبار قرآن را اینطوری-با کنجکاوی- بخوانید! تو را به خدا قسم، یکبار-فقط یکبار- قرآن را اینطوری، با کنجکاوی بخوانید. تو را به خدا! مطالعه کنید! مثل کتابِ رمان، مطالعه کنید.
در جبهه یکی از رفقا بود که فکر کردم کتاب رمان دستش است. قیافهاش اصلاً به قرآنخواندن نمیآمد. اصلاً ژست معنوی، یا پوزیشن خاصی نداشت. واقعاً رفقا فکر میکردند که او دارد کتاب رمان میخواند. روی جلد قرآنش هم، روزنامه گذاشته بود. ورقههایش هم پوسیده بود. و او مطالعه میکرد.
ادامه متن سخنان در این ویدیو در سایت استاد پناهیان » http://panahian.ir/post/2865#