خلاصه داستان:
تنها شاهدخت امپراطور سایانا ارژنت، از بدو تولد همه چیز داشت: هوش، زیبایی، استعداد، و حتی حق فرمانروایی بر این سرزمین بعد از امپراطور فعلی. هنگامی که تولد 20 سالگیش نزدیک می شد، ناگه شروع کرد به رویا دیدن از آینده و خدا رو برای این قدرت شاکر بود. اما بعد رویاهاش از آینده عجیب تر و عجیب تر شدند، برخلاف آینده ای که تصورش رو می کرد...
نام ها:
The Great Wish . 위대한 소원 آرزوی بزرگ
این کارو میتونید از تیم آیریسکای به فارسی بخونید...
http://irisekai.blogfa.com/post/6