خیمهها میسوزد و شمع شب تار عزاست
کربلا ماتم سراست کربلا ماتم سراست
مجمع پیغمبران ، در قتلگاه کربلاست
کربلا ماتم سراست کربلا ماتم سراست
خیمهها میسوزد و شمع شب تارم شده
در شـب بیماریم آتـش پرستـارم شـده
ما که خود از سوز دل آتش به جان افتادهایم
از چه دیگـر شعلهها یـار دل زارم شـده؟
کربلا ماتم سراست کربلا ماتم سراست
یک طرف میر عرب در خاک و خون بیسر شده
چون گلی پرپر شده
یـک طـرف مهـد بـلا گهـواره اصغـر شـده
خاک غم بر سر شده
یـک طـرف پرپـر گـل رخســاره اکبـر شده
غرقه خون پیکر شده
در خیــام آل طاها شعله آتـش بـپاست
کربلا ماتم سراست کربلا ماتم سراست
یا رسـولالله نظـر بنمـا و حــال مـا ببین
غـربت مــا را ببیـن
کودکـان خـویش را آواره صحــرا ببیــن
وحشت و غوغا ببین
در میـان دشمنان زینب تک و تنها ببین
لشکـر اعــدا ببیـن
کس نگفت این کودکان ذریه آل عباست
کربلا ماتم سراست کربلا ماتم سراست
کودکی از خیمهها با حال زار آمد بـرون
کس نبـودش رهنمـون
دامنش پر آتش و لب تشنه و دل پر ز خون
وحشتش از حـد بـرون
میدوید اندر بیابان بیکس و زار و زبـون
کی توان گفتن که چون؟
کربلا ماتم سراست کربلا ماتم سراست