سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
گولوکه درست همزمان با افتادن حلقه در چشمه مصدوم شده ملیزاند رو به کنار بسترش میخونه و میبینه حلقه اش نیست ولی ملیزاند در مواجهه با همسرش به دروغ میگه حلقه اش رو در غاری کنار دریا گم کرده.گولو میگه پس از بهبود به اونجا میرن و حلقه رو پیدا میکنند.ملیزاند دست به دامن پلئاس میشه تا غار رو بهش نشون بده چون پیش گولو دروغش معلوم خواهد شد که هیچوقت در غار نبوده.بنظر میرسه محبتی بین این دو بوجود میاد.
در قصر،ملیزاند گیسوانش رو افشان میکنه و پلئاس از دور تماشا میکنه.بعد به نزد ملیزاند میاد وضمن نوازش گیسوان او میگه میخواد به سفر بره .ملیزاند گریه میکنه و گولو که سررسیده به اون دو نهیب میزنه جلوی چشم درباری ها با هم نپلکند.