ناصرالدین شاه همیشه در دوگانگی بسر می برد از یک سو به اصلاحات علاقه داشت و نمی خواست اروپائیان، ایران را کشوری عقب مانده بدانند و از سوی دیگر از آگاهی بخش اصلاحات که منجر به آگاهی مردم از ظلم قاجار می شد و سلطنت را به خطر می انداخت نیز می ترسید. در نهایت شاه تسلیم ترس خود شد و اصلاحات متوقف گردید.