خلاصه داستان:
در دورانی که سایه اهریمن بر سرزمینها سیطره یافته، جمشید کی با سپاهی متشکل از متحدانش و با تکیه بر فرّ خود در مقابل سپاهیان اهریمن صف آرایی میکند، به خواست یزدان، جمشید بر اهریمنیان پیروز می شود. جمشید بر تخت تکیه زده و مغرور از پیروزی، خود را دارای فراست ایزدی میداند. وی متحدان را برای اشغال سرزمینهای دیگر و شکار اهریمن فرا میخواند اما یزدان از وی روی برگردانده و فرّ و فراست جمشید را از وی میستاند. جمشید تنها، گرفتار طمع و جنونی سیری ناپذیر میشود. وی دخترش شهرزاد را تنها میگذارد و…
https://app-ruby.ir/?p=7247