این سکانس تا به این جای سریال برام قشنگترین سکانس بود اولین سکانسی بود که چندین بار ریواچش کردم.رتبه بالای ریواچ متعلق به این سکانسه تو سریال برام ؛ یه بخشی از قلبم تو این سکانس مونده ....
قبل از اینجا جانگ هیون و گیل چه داشتن غذایی رو که گیل چه خودش برای جانگ هیون درست کرده بود میخوردن... گیل چه از رویایی که در اون غذا درست کردن برای جانگ هیون و می دید می گفت ... و اون رویا بالاخره به حقیقت پیوسته بود ؛ در اون مابین چیزی رو خواست به جانگ هیون بگه اما نتونست و حرفش رو خورد... جانگ هیون اما متوجه شد ؛جانگ هیون فهمید گیل چه از چیزی میخواد بگه که حرف زدن در موردش براش چقدر سخته و در ثانی میدونست گفتن اون حرف باعث سبکی و آرامش خاطر گیل چه میشه برای همین خودش پیش قدم شد و بحث رو باز کرد .جانگ هیون همینطور میدونست گیل چه از چی میخواست بگه و ترسی که باعث میشد از گفتنش منصرف بشه هم از چیه ...
جانگ هیون هم که همیشه برای گیل چه ارزش خاصی قائله و احترام به خصوصی بهش میذاره اونقدر که قند تو دل من از رفتار محترمانه و قشنگش آب میشه ...
جانگ هیون خیلی قشنگ آرامش خاطر به گیل چه داد از تمام ترس های گیل چه گفت، به قشنگی و سبک جانگ هیون اونا رو از بین برد . به گیل چه این اعتماد و داد که میتونه پیش جانگ هیون هر آنچه که از گفتنش پیش دیگران امتناع میکنه رو با خیال راحت بدون از ترس قضاوت و طرد شدن بیان کنه .وقتی گیل چه از دردِ دلش و اتفاقی که براش افتاده گفت، جواب جانگ هیون خیلی خیلی زیبا و قشنگ بود ...
_پس باید بغلت کنم چون برات دردناک بوده ....
اشکِ تو چشمای جانگ هیون بعد شنیدن اون حرف از دردناکیِ عذابی که معشوقش متحمل شده بود برای جانگ هیون میگفت ... اما اون اتفاق برای گیل چه افتاده بود و برای اون دردناک تر بود ..... و دلداری های قشنگش و دیدیم....
یافتن همچین مردی تو چوسان و دورانی که افکار پوسیده بیشتر از هر زمان دیگه ای رواج داشت نعمتی بی پایان برای گیل چه بود .
این سکانس قشنگ از سریال قشنگم اینجا برای همیشه هست هر وقت خواستین بیاین دوباره ببینینش و کیف کنین.
پ.ن:ادامه سکانس رو به خاطر جلوگیری از حذف شدن نذاشتم .