اوبرتو که هم ترسیده و هم غیرتی شده در نهایت دست سرپینا رو میگیره و اعلام میکنه خودش با او ازدواج خواهد کرد. وسپون نقابش رو برمیداره و اوبرتو خشمگین فکر میکنه فریبش دادن. ولی سرپینا او رو از عشق خودش مطمئن میکنه و میگه همه چیز برای اثبات این عشق بوده.اوبرتو سرخوش از این خبر و از تصمیم خودش با سرپینا ترانه ای سر میده.(Contento tu sarati)