https://biaupload.com/do.php?filename=org-62caa19ae7621.mp3
فریاد ها و عربده های توی سرم خفه نمیشن . . .
کلماتی برنده تر از تبر جلاد ها توی پوستم فرو میرن . . .
عمیق ترین زخم ها خونریزی نمیکنن . . .
سیاهی با قامتی بلند جلو روم ایستاده و با دستاش خفم میکنه . . .
افسوس . . .کسی نیست که ببینه . . . .
کسی نیست که باور کنه . . .
اره کافرم اما کفرم انکار خودمه . . .
تونستم نسبت ب همه چی بی تفاوت و بی احساس باشم . . . اما ب چه قیمتی؟
عصبانیم . . . ام از چی نمیدونم . . . .
و خوب میدونم . . .ی چیزی درونم مثل اتیش زیر خاکستر هنوزم گز گز میکنه . . .توی سکوت ب سر میبرم تا کنترلش کنم . . .
اما خوب میدونم این حس اخرش کار دستم میده