تشنه به لب همیم و این مانده بیابان را غرق سراب تنیم؛ آخرش هم قصهی ما دنبال دل و نشاط بود. ماها بیخود دنبال فعل و مفعول بعدیم.
دوست دارمی همان ابتدای نامه بس بود، من و تو دنبال مضارع التماسییم. عمرمان صرف گفتن به هم شد در حالی که حقمان ثانیهای هم را بیشتر بودن، بود.
با این که همان جمله کافیست اما من و تو دور از همیم لااقل اگر قرار است گوشهایم سنگین شود از سهمِ مرور صدای تو باشد. قرار هم نیست صدایت را بشنوم یا دربارهاش با تو حرف بزنم فقط این نوشته رو دگر با لحن تو مدام میشنوم.