نکته فامیلی هینا یوریو و فامیلی کائوری آکابانه هستش
هینا اروم اروم امد و پشت میز پشت سری من نشست
هینا : سلام من هینا هستم امیدوارم دوستای خوبی بشیم و با هم کنار بیایم
ریو : حواست به درست باشه
دانش اموز میز کناری کائوری : هینا سلام بیخیال اون زیاد سربه سرش نزار باهاش کاری نداشته باش اون حوصله هیچی رو نداره بهتره بیخیالش بشی
هینا پیش خودش : خوب من که کاریش ندارم فقط سلام کردم
بعد از تموم شدن کلاس و به صدا در امدن زنگ همه بچه های کلاس دور هینا جمع شدن و همینمور ازش سوال میکردن
هینا میخوای مدرسه رو بهت نشون بدم
از بیشتر خوشت میاد
دوس داری برای ناهار چی بخوری
رنگ مورد علاقت رو هنوز نگفتی
میگم میگم توی مدرسه قبلی دوسپسر داشتی
نه نه بابا چی میگی هینا حتما دوسدختر داشته
به این قیافه ناز نگاه کن حتما با دوخترا بود
هینا :بچه لطفا یکی یکی ارومتر جواب همهر ور میدم فقط یکی یکی
همون لحظه کائوری دست هینا رو گرفت و از جمع کشیدش بیرون و چسبوند به خودش
کائوری : مگه نمیگه اروم تر انقدر بدبخت رو دوره نکنین از حال رفت بچه خودم همه جای مدرسه رو نشونش میدم نمیخواد کسی اینکار رو کنه و هر کی هم اذیتش کنه با من طرفه
پسراکه یکم شاکی شده بودن باز شروع کردن به همهمه
یعنی چی مگه هینا مال توعه
اره چرا تو نشونش بدی خودش باید انتخاب کنه
اره راست میگه چرا هینا باید فقط مال تو باشه
کائوری اخمی به بچه ها کرد و همه ساکت شدن
کائوری : خوب مشکلی هستش
هیچکی صداش در نیومد
کائوری : خوبه پس مشکلی نیست دیگه هینا بیا بریم مدرسه رو نشونت بدم
کائوری دست هینا رو گرفت و بردش تا مدرسه رو بهش نشون بده و دخترا هم باهاشون رفتن و پسرا توی کلاس تنها شدن