بسمه اللطیف
اشتیاق
در وصف شوق
به دوراز نازنین گلعذارم
بریده رشته صبر و قرارم
صدای ساعت و قلبم به تکرار
نشسته لحظه ها را می شمارم
نگاهم بر در است و دیرگاهی است
نمی آیی و من چشم انتظارم
به وقت صبحدم گشتم روانه
چو می رفتم شتابان سوی کارم
برآمد ناله گل ها ز دست
نسیم صبجگاهی در گذارم
به گوش باد صحرا باز می گفت:
«تهی دستم چو دستت را ندارم»
خوش آن روزی که گردد دیده روشن
به یمن دولت دیدار یارم
ببستم چشم را تا کس نگردد
دگر آگاه از احوال زارم
من و گرداب در فنجان قهوه
به فالی کن تماشا روزگارم
به اشک این شعر را شستی تو مهدی
به دوراز نازنین گلعذارم
مهدی رستگاری
سوم خرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و چهارم مه سال 2021 میلادی