وقتی دخترا برگشتن توی کلاس پسرا هنوز داشتن دعوا میکردن و کلاس حسابی به هم ریخته بود
آشغال کثافت
مشنگ منگول
روانی
چهار چشم اوسکل
کلاس پر هرج مرج و سروصدای فوش دادن پسرا بود
کائوری با صدای بلند فریاد کشید
کائوریبا عصبانیت:این چه وضعشه تمومش کنید
پسرا که تازه متوجه برگشتن دخترا شده بودن یه لحظه خشکشون زده بود .....سریع خودشون رو جمع و جور کردن طوری که انگار اتفاقی نیوفتاده
رینکو با حالتی بیخیال و نا امید:پسرا پسرا پسرا دیگه برای اینکارا دیره هینا دیگه فهمیده شما چه حیونای هستین
کازوما : رینکو یکم زیاده روی نیست اخه به ما میگی حیون
رینکو : نوچ کاملا هم مناسبتونه
نانا : (شیطنت امیز)اما فقط دونا استثنا دارین که مثل دوتا الماسن وسط یه مشت اشغال که دارن میدرخشن نگاشون کنین باز من میگم ریو اکی با همن میگین نه
همه پسرا برگشتن و به اکی نگاه کردن که کنار میز ریو وایستاده بود
آکی : (خجالت زده) به خدا من از اونا نیستم
نانا : (شیطنت امیز) از کدوما
آکی : اذیت نکون خانوم نانا
نانا : وای که چقدر من دوس دارم اون صحنه ای رو ببینم که ریو اکی رو انداخته روی تخت و لختش کرده و پاهاش رو هفتی داده بالا و داره اون چیز سفت و محکمش رو داخل اکی فورو میکنه و اکی هم کلی اه ناله میکشه
اکی که حسابی قرمز شده بود از حرفای نانا
آکی : (خجالت زده) ت..ت تت...تمومش کن لطفان
نانا با چهره خرکیف: باش ولی ریو که خیلی دوس داره
همون موقع ریو جفت دستش رو محکم کوبید رو میز از جاش پاشد و سمت در رفت نانا هم حسابی ترسیده بود که الان چی میشه و ریو چرا داره میاد سمتش
نانا : خنده با ترس توی چهرش :ریو شرمنده ببخشید نمیخواستم زیاد اذیتت کنم باش فقط یه شوخی بود
ریو پوش نمیکرد و همینجور داشت به سمت اون میرفت کائوری جلوی ریو وایمیسته
کائوری : چیه میخوای چیکار کنی جنبه شوخی هم نداری
ریو یه لحظه وایمیسته کل کلاس ساکت میشه برای یه مدت .....همه توی دلشون دارن میگن الان چی میشه دعوا قراره بشه اونم بین دوتا از قلدورای کلاس