تلخ و شیرین----زندگی گاهی شیرینه---hayat bazen tatlidir
من به شخصه خیلی فراگماناشو دوست دارم ولی این یه چیز دیگه اس
ترجمه: حیات : میخوام آشتی و جنگ رو بخونید
ندیم-لوچکو(جونور): استاد ما اون کتابو بخونیم میمیریم
شریف: این چبه بی مصرفا
نادر:کفتر باز
کفترباز: درستی نور ابدیته(نور اخرت)
شریف: یواااش
اونور: پسر تو چیکار میکنی؟؟؟
بوراک: استاد میشه همه رو بگردید؟؟
حیات: متوجهی به این همه ادم چه تهمت بزرگی میزنی بوراک
شریف : فردا باهم طناب رو میکشیم... بفرمایید از این ور
کورای: میدونم چرا از من عصبانی؟
سودا: چرا؟
کورای: چونکه داری عاشق من میشی
سودا: از کجا میدونی؟
کورای: چونکه منم دارم عاشقت میشم
انور : خیلی دوست دارم
زینب: منم
بوراک: این یارو دزده
حیات : از این به بعد تو زندگیمون هیچی مثل قبل نمیشه
امیدوارم ترجمه مشکلی نداشته باشه