پیچید صدا، اومدن حَرومیا
داره میسوزه یه دَر تو شعلهها
چهل نفر، حملهوَر شدن به در
خدانَگذَره زدن به دِل شَرَر
یه مردِ پَست، بیهوا دَرو شکست
بالَگَد پهلوی مادرو شکست
کمک نبود، گُر گرفت آتیش و دود
روی مادر شده زخمی و کَبود
شد دردِسر، رَد شدن از روی دَر
مادر افتاده یهگوشه بیپِسر
دَنده شکست، همهجا به خون نِشست
میزدن مادرو یک عِدّهای پَست
فِضّه دَوید، ولی بَدموقع رِسید
نفسِ مادرو میخِ دَر بُرید
پیشِ حسن بیحیاها اومدن
مادرِ پهلوشکستهشو زدن
سینه شکست، بالَگَد پهلو شکست
تا مُغَیره سَر رسید، بازو شکست
خون میچکید، نفسش به لب رسید
توی کوچه با همون وَضع میدَوید
اون دو نفر، اومدن برای شَرّ
میزدن با تازیونه بیخبر
دادن عذاب، چقَدَر به بوتراب
بسته بودن دوتا دستاشو طناب
مذهبی