پروانه وار در خیالم با تو ام
بی پروا در خیابان باتوام
بادبازهم بر سرم دستی کشید
قطره اشکی از درخت من را بوسید
ناز صدایی من را انکار کرد
قلبه من انگه زمانی ارام تپید
سایه ای زیبا اما حیران
پا دوان کرد تا کند ازمن دلبری
ان زمان حالم دگر حیران نبود
ارام قلبم حله دل از غم زدود