سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۳۹۵/۰۲/۰۹
پسره رفت و خودشم رفت بیرون من که دیگه داشتم خفه میشدم شروع کردم به خندیدن بقیه هم با من به خندیدنشون ادامه دادن که یهو همه ساکت شدن و درکلاس باز شد و گوریل جون اومد تو!البته لباساشو عوض کرده بود من موندم از کجا این لباس اورده بود! ای وای چرا داره میاد سمت من نکنه فهمیده؟ نه بابا از کجا نباید خودمو ببیازم وگرنه لو میره رو کرد سمتمو گفت:
-شاهکار شمابود خانوم ارمان؟؟
ای وای ننم کجایی؟؟ اها الان حالتو میگیرم عمرا اگه لو برم با بغض ساختگی گفتم:
-استاد چرا فقط منو متهم میکنید؟؟شما گه دید من اخر نفر با شما وارد شدم بعدشم هر اتفاقی بیوفته فقط تقصیر منه؟؟ من فقط دانشجوی این کلاسم؟؟
گوله اشکی از گوشه چشمم سر خورد عاشقتم خدا جون از بازیگریمم راضیم خخ اینقدر واقعی گفتم انگاری من خود گربه شرکم هه حالا وایسا عذر خواهیم میکنی الان و ادامه دادم:
-الانم لابد به خاطر کاری که نکردم باید برم بیرون باشه من رفتم
کیفمو برداشتمو داشتم میرفتم که بازمو گرفتو گفت :
-من عذر میخوام عصبی بودم حالام بشین سرجات
خواستم خودمو ناز کنم که دیدم شانس که نداریم الان نظرش عوض میشه پس برگشتمو نشستم اونم رفت و درس داد کلاس که تموم شد وقتی از کلاس رفت بیرون یکی از بچه ها گفت کی عکسشو میخواد براش بفرستم؟؟ولی کار هرکی بود دستش طلااااا
که یهو جیغ زدمو گفتم :
-من من من پدی من
خندیدو گفت :
-اینم مال سحر جون
بعدم برام فرستادو ازش تشکر کردمو زدم از کلاس بیرون
.....................................................................................................
دیگه بسه نای نوشتن ندارم فردام چند تا پارت میزارم اما لایکاش کمه ها اما بیخی مهم چند نفرین که میخونن^_^ فودای هرکی میخونه بشم