جهان به دو دستهی انسانها و هیولاهایی به نام کاتاوارا تقسیم شده. تاما با وجود اینکه یک کاتاواراست، انسانها رو دوست داره و سوگند میخوره از اونها در برابر شر، حتی اگر به معنی مبارزه با همنوع خودش باشد محافظت کند. با این حال، برادرش جینکا، که اغلب تنهاست، از انسانها متنفره. این خواهر و برادر همراه یک شمشیرزن ترسو به نام شینوسکه، که میخواهد قویتر شود همراه میشوند.
وقتی گروه متوجه توطئهای از آزمایش بر روی انسانها و تبدیل کردن اونها به هیولا میشن، سوگند میخوردند که هرکسی پشت این توطئه است را شکست دهند... حتی اگر به معنای مبارزه با یک ارتش کامل باشد.
کسانی که ملاقات میکنن، مکانهایی که میبینند، و موجوداتی که با آنها مبارزه میکنند همگی سرآغاز یک افسانه خواهند بود!