کلاد: اوه نگران اون نباشین حالش خوب میشه
سارادورا: اما نفس نمیکشه!
کلاد: اون از نشانه های خوب شدنشه کوچولو
سارادورا: کوچولو؟
کلاد: اره خیلی کوچولو و بامزه به نظر میای
لوکاس سلتی رو از رو زمین بلند کرد
کلاد: ای من هنوز غیرتم سر جاشه ها!
سریع سلتی رو از دست لوکاس گرفت
سارادورا: نوربرن کو؟
نوربرن: اینجا!
صدا از داخل جیب سوییشرت سلتی میومد ، نوربرن تبدیل به یه عروسک کوچولو و گربه ای شده بود
سارادورا: خطر رفع شد بیا بیرون
نوربرن: نه تا وقتی سلتی بهوش بیاد من اینجا میمونم
کلاد: وروجک فسقلی از جیبش بیا بیرون وگرنه تبدیل به دستمال اشپزخونه میکنمت!
نوربرن: سادیسم داری مگه؟
کلاد: چه جورشم!شوخیم ندارم
نوربرن سریع از جیب سلتی اومد بیرون
دنیرا: ماموریت تموم شد؟
کلاد: اره ، حالا میتونی خودت باشی
دنیرا دورش پر دود شد
سارادورا: چرا پسر شد؟
دنیرا: من پسرم ضمن اطلاع
نوربرن با هیجان گفت: یکی دیگه مثل خودم اونم یه شیطانه!… صاحبش کیه؟
کلاد: من، برام جاسوسی میکرد
دنیرا: هوی من جاسوسی نمیکردم فقط خبر میدادم بهت
سارادورا: من گیج شدم…
کلاد: خیلی به خودت فشار نیار کوچولو
سارادورا: گفت کوچولو…شیطونه میگه بزنم لهش کنم!
کلاد: شیطونه به منم میگه…
کلاد خندید
سارادورا: خفه شو! سلتی نگفته بود همچین داداش بیشعور و سادیسمی ای داره
کلاد: چقدر قشنگ میگی بیشعور
سارادورا: ای خدا…
رینو: بچه ها… لوکاس نیست!
بورتون: میدونم کجاست برمیگرده سریع
…: اهم اهم
همه اب دهنشونو قورت دادن
بورتون برگشت پشت سرش
نامیکو: من خیلی سریع از همتون توضیح میخوام
کلاد: یه کوچولو ی دیگه ام هست! نامی کوچولو
نامیکو: از کجا اسممو بلدی؟
کلاد: بیخیال من همتون رو میشناسم… میدونم چه کارایی کردین و میدونم… کی اون پیشگویی رو دستگاری کرده
کلاد انگار که داشت با یکی دیگه صحبت میکرد گفت: میخوای بیای بیرون یا همونجا مارو تماشا کنی؟
…: تشخیص ادما و هوشت خیلی زیاده کلاد
کلاد: معلومه با چشم بسته هم میتونم تشخیصت بدم … موزالی
موزالی پوزخند زد