مشب رفتیم عروسی نگو چقدر ذوق رقص داشتم که یکدفعه این فامیلایه چی بگم بی اصل و نصبمون دیجی نیاوردن بزن و بکوب تعطیل، چرا؟ چون خیلی مذهبین رقص گناهه اهنگ گناهه برو بابا
حالا ولش عروسی فامیلمون بودی ی کلیپ گذاشتن روش موزیک بود؛ همه رفتن بیرون انگار اهنگ گناهه به خدا.. حالا انقدر دلم برای عروس سوخت. هعی
بیچاره معلوم بود ناراحت هست، بماند
حالا عروسی امشب یکی اومد شعر امام هادی خوند:/
می خواستم جیغ بزنم گفتم به خاطر امام هادی ول کن دیگه ول کردم منم.
مجبورشدم دست بزنم تبلتم هم بود اونجا ولی از نت محروم بودم که یه دختره اومد.
من و هانا کلا کره ایش کردیم بیچارع نفهمید از کجا خورده تاکه غدا آوردن عروسی بعد شام بود عروسی که نه حنابندون بود و بعد شام بود ولی به هرحال جوجه کباب وکباب اوردن با نون. منم که ادم شکمو همه جوجه کبابمو خوردم ولی کبابم رو نخوردم. خلاصه ژله اوردن موقع رفتن برداشتم خوردم
خلاصه سرگذشته عروسی *~*