واتارو ساجو عمیقاً عاشق همکلاسی خودش به نام آیکا ناتسوکاوا است و بدون اینکه مایوس شود درحالی که دربارۀ عشق مشترکشان خیالبافی میکند، به آیکا نزدیک میشود. هرچند یک روز او با این فکر از خواب بیدار میشود که: "راستش من زیاد مناسب بودن با دختری به خوبی اون نیستم. عجب..." و با متوجه شدن این موضوع واتارو شروع میکند به فاصله گرفتن از آیکا، به قدری که آیکا غافلگیر میشود که "نکنه اون الان ازم متنفره...؟"
آیا به خاطر بیصبری آیکا پس از یک نتیجهگیری اشتباه، واتارو قصد رسیدن به او را از دست میدهد؟! این شروع یک رومانس کمدی درباره دو نفری است که نمیتوانند احساساتشان را به دیگری منتقل کنند و هر دو در این فکر هستند که عشقشون نافرجام است.