==21==
(حرفهای یونگی با &، تصوراتش با _ ، حرفهای ا/ت با @،و تصوراتش با + نمایش داده میشن، نویسنده و راوی هم ()، ارشد ا/ت $)
@ی.یونگیا... هق....چ.چ.چرا... من... من اینو ن.نمیخوام.... م.من چرا باید بخوام انسان باشم وقتی ت.تورو ندارم؟ &(بریده بریده حرف میزد...)با خودم گ.گفته بودم یا پیش م.من م.میمونی ی.یا ن.نمیخوام زنده بمونم... @تو حق نداشتی اینکارو با من بکنی! ا.ارشد یکاری بکن! $(جا خورده بود! حتی یه درصد هم فکر نمیکرد یونگی واقعا حاضر باشه بمیره... نمیدونست دقیقا چی باید جواب ا/ت رو بده...) @ارشد با توعم! زودتر یکاری کن تا نمرده! (یونگی.... حالا دیگه بیهوش شده بود...) $هیچکاری از من بر نمیاد! خودش انتخاب کرد... @من... من نمیخوام انسان باشم... زمانو به عقب برگردون! $هیچکس تو دنیا همچین توانایی رو نداره! @شما که قبلا تیانشی بودید! قدرت درمانگری دارین... خواهش میکنم خوبش کن... من باهاتون برمیگردم $اما من نمیتونم! چون خودش خواست که اینکار رو انجام بده... پس من حتی اگه بخوام هم نمیتونم! اونو ولش کن و دنبالم بیا (ارشد... چشماش رو میبنده و ا/ت رو با خودش میبره به دنیایی که تو این یه ماه توش مونده بود....) @نه! یونگی... یونگی اونجا تنهاست! زندست ولی هنوز داره خونریزی میکنه! نبضش خیلی آروم بود! منو برگردونید زمین! $نه! (ادامه در بخش نظرات)