در دل بر کار خود داوری میکرد: چه کردم؟ فاسق را؛ بله؛ فاسق زنم را کشتم. بله؛ همین. ولی چه شد؟ چرا کارم به فاسق کُشی رسید؟
ندایی از درونش جوابش را داد: زیرا با او ازدواج کردی.
باز پرسید: خب مگر ازدواج گناه است؟
و پاسخ آمد: گناه آن است که زنی را که دوست نداشتی گرفتی. گناه تو آن است که خود و او را فریب دادی.
جنگ و صلح
✍️لئو_تولستوی