داستانی زیبا از ماجرای کمک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام به زنی که شوهرش را در یکی از جنگ ها از دست داد و بچههای او یتیم شدند.
کاری از مجتمع آموزشی فرهیختگان سراج
حضرت علی(ع) روزی هنگام عبور از کوچه ای زنی را دیدند که مشک آب بزرگی را با زحمت به دوش خود حمل می کند. حضرت مشک آب را از زن گرفتند و آن را به خانه زن رساندند. امام علی (ع) در بین راه متوجّه شدند که این زن همسر یکی از سربازان ایشان است که در جنگ شهید شده و زن مجبور است به تنهایی و با فقر و تنگ دستی زندگی کند. امامعلی (ع) بدون آن که خود را به زن معرفی کند به دارالخلافه برگشت و مقداری آذوقه و گوشت و... با خود برداشت و به خانه زن آورد و به زن یاری رساند تا برای بچه های یتیم خود نانی بپزد.
نقل است ایشان از این که تا آن زمان متوجّه مشکلات آن زن و بچه هایش نشده بود، بسیار ناراحت می شود و موقعی که تنور را برای پختن نان روشن می کند، آن گاه که شعله های آتش بالا می رود، صورت خود را به آتش نزدیک می سازد و به خود می گوید: این آتش را بچش، جزای کسی که از یتیمان و بیوه زنان غفلت نماید، همین آتش است.