تنهائی و عشق و دوستی
غایت سرنوشت هر بشری تنهائی کامل اوست. هر چه سریعتر و خالصانه تر به این غایت خود برسد از عذابها رسته است و بمیزانی که از این غایت می گریزد مجبور به خود-فریبی و مردم-فریبی می گردد و جز رسوائی و خفت و زجر نصیبی نمی برد.
فقط انسانی که این تنهایی را درک نمود و حقش را فهمید و پذیرفت و تنها شد در روابط با دیگران هم نه تنها زجر نمی کشد و معذب نمی شود بلکه به آرامش می رسد و عزیز می گردد.
هنگامی که بنیاد هر توقع و انتظار عاطفی و مادی و معنوی از دل انسان برکنده شد رستگار شده و آزاد و آسوده گشته و به سلامت تن و روح و رابطه رسیده است.
کسی که فهمید و پذیرفت که جز خودش دوستی ندارد رستگار است. وقتی آدمی این حقیقت تلخ را پذیرفت که هیچکس دوستش ندارد به دوستی با همه میرسد و رستگاری همین است و این سرآغاز عاشق شدن است: عاشق همه.
وقتی که آدمی فهمید و پذیرفت که هیچکس دیگری را دوست ندارد و بلکه خودش را هم دوست ندارد، نجات یافته است و این سرآغاز دوست داشتن است: دوست داشتن برای دوست داشتن! دوستی خالصانه و پاک و سالم یعنی همین!
استاد علی اکبر خانجانی
کاتاچوو صفحه 24
آرشیو کامل رایگان در:
https://www.khanjany.org/
https://t.me/khodshenasi4/8892
#تنهائی
#سرنوشت
#عشق
#دوستی
#توقع_عاطفی
#سلامت_روح
#